آریا..میوه عشق من و سعید

خاطره سزارین

امروز میخام خاطره روز یکم بهمن ، بهترین روز زندگیم رو بگم. ساعت حدود 6 بیدار شدیم و نماز خوندیم و از زیر قران رد شدم  و چند تا عکس و پیش به سوی بیمارستان. تشکیل پرونده دادم و تو اتاق زایمان منتظر شدم نوبت عملم بشه، ساعت 9:30 اماده ام کردند و فرستادند اتاق عمل. تو اسانسور کلی معطل شدیم و تا برسم تو اتاق عمل 9:45 بود. دکترم قبل من یه سزارین دیگه رو تموم کرده بود و اماده منتظر من بود. میخاستن بیهوش کامل کنند و من ازشون اسپاینال خواستم. دکتر بیهوشی یه اقای خوش اخلاق بود و باهام کلی شوخی کرد و بعد از طریق تزریق یه امپول تو کمرم بیحسم کرد، همه چیز برام خیلی سریع داشت میگذشت  دکتر بیهوشی بالا سر من نشسته بود و بقیه پشت پرده ای که ج...
7 بهمن 1392

یک تصمیم عجولانه

امروز  پنجم بهمن ماهه و آریای من 4 روزشه با کلی پرسش و جستجو دکتر ترکمن را براش انتخاب کردیم . باید برای اولین ویزیت ساعت 6 بعد از ظهر میرفتیم . آریا به همراه مامان و باباش و مامان بزرگش راهی شد. دکتر  خیلی خوش برخورد و به نظر ماهر میومد. تا معاینه اش کرد گفت کاملا سالمه، زردی نداره، شیر خوب خورده و اماده است برا ختنه. فکر کردم شوخی میکنه اما خیلی هم جدی بود. گفتم دکتر وزنش هنوز خیلی کمه، نافش نیافتاده ؛ یهو با قیچی رفت سر نافش و اونو از محل گیره جدا کر د و حدود 1_2 سانتش مونده، گیره هاشم یادگاری نگه میدارم. خلاصه زنگ زدم به بابا و نظرشو پرسیدم و اونم گفت هرچی دکتر صلاح میدونه. دکتر کرم بیحسی رو زد و 45 دقیقه بعد کارو شروع ...
7 بهمن 1392

تولد فرشته کوچک ما

  این عکس از فرشته ایه که 9  ماه انتظارشو میکشیدیم ففط چند ساعته که چشم به این دنیا گشوده ساعت 10 صبح روز یکم بهمن 92 19 ربیع الاول سال 1435 21 ژانویه سال2014   وزنش 3.50 و قد 49 ...
5 بهمن 1392
1